میخوام خاطرات بامزه تو دانشگاه اسلامشهر که دوره ی کاردانیم بود رو بنویسم ... با ما همرا باشید...!
اولین کلاسی که توی دانشگاه دوره ی کاردانی رفتم کلاس ریاضی مقدماتی
بود...با استادی به نام کریمی یکتا داشتم...به کلاسم که دیر رسیدم
هیچ...وقتی رفتم تو کرک و پرم ریخت...آخه همه ترم بالایی بودن..من تون موقع
تازه ۱۷ سالم بود و قیافم مثل بچه دبیرستانی ها بود...خلاصه با کلی دلهره
نشستم سر کلاس...تو فکر این بودم کوچیکترین بچه ی کلاسم و اینا که یه دفعه
استاد یه سوال ازم پرسید...(داشت جذز درس میداد)...منم با کلی استرس بلند
شدم و گفتم : آقا اجازه ، جواب میشه....که یه دفعه کلاس ترکید.....
من داشتم از وحشت غش میکردم...واقعا ً روز وحشتناکی بود...بعدا ً فهمیدم چقدر خوبه از همه کوچیکتر باشی...!!