ماجراهای یه پسر بازی خور

ماجراهای یه پسر بازی خور

هر کی دوست داره بیاد تو...۴کرشم هستیم دربست
ماجراهای یه پسر بازی خور

ماجراهای یه پسر بازی خور

هر کی دوست داره بیاد تو...۴کرشم هستیم دربست

داستان

داستان زندگی ESI

در تیر ماه ۱۳/۴/۱۳۶۸در شب عید قربان یه پسر داشت به دنیا می آمد...اما یه قضیه فرق داشت...بند ناف به دلیل چرخش جنین دور گردن بچه پیچیده شده بود و نزدیک بود جنین خفه بشه...تازه...جراه ها هم نمی دونستن...تا اینکه کودک متولد شد...پرستار ها از اینکه جنین اینقدر دوام آورده بود متحیر بودن...اون از همان اول با بقیه فرق داشت...اون بر خلاف بچه های عادی از پا به دنیا اومد...مادرش اسمش را بر وزن اسم خواهرش گذاشت احسان...(قرار بود بشه اسمائیل)...وقتی ۱ ساله شد به دلیل زمان دندان در آوردن وی شروع کرد به خوردن سنگ جلوی دست به آب...در ۲ سالگی به دلیل علاقه به ماکارونی ماهیتابه را که داشت گوشت چرخ کرده سرخ می کرد به زمین انداخت و نشست آنها رو خورد...در ۳سالگی(در آن زمان با محمد رضا دوست شده بود) به دلیل علاقه شدید به کوچه از خانه فرار کرد و توانست تا ۳ تا کوچه پایین تر بدود ولی مادرش او را گرفته و باز گردانید(کتکم خورد...!)...در ۴ سالگی(در آن زمان با وحید دوست شده بود) یک بار والدین او به پارک دانشجو رفته بودند و پس از بازگشت متوجه نبود پسرشان شدند.بنابرین سریع به پارک بازگشتند و او را در وسط حوض اصلی پارک یافتند که داشت آب بازی می کرد...در ۵ سالگی الفبای ۱۶ حرفی فارسی را از خواهر خود آموخت و با آتاری ۲۶۰۰ آشنا شد...در ۶ سالگی(در آن زمان با محمد دوست شد) به مدرسه فرستاده شد(سال ۷۴) و به دلیل خشم خود پای هم کلاسی خویش را در یک دعوای ناگهانی شکست...در ۷ سالگی(در آن زمان با نوید دوست شد) توانست برنده ی مسابقه نقاشی در پارک شفق بشود...در ۸ سالگی با Micro Genius Iq502 آشنا شد و توانست در ماریو رکورد بزند(در۴دقیقه بازی را به اتمام میرسانید) ..خلاصه...در ۱۱ سالگی(اول راهنمایی) بر اثر برگشت شمع بر روی مکت اتاق باعث آتش سوزی در اتاق خویش شد و از آنجایی که به علم آتش آگاهی داشت بلافاصله بر روی آتش نشست و آن را خاموش نمود...همچنین اولین تجدیدی را در ترم اول از درس ریاضی آورد(۸) و همینطور توانست تمام سونیک های سگا را با هفت الماس به پایان برساند...در ۱۲ سالگی با ویندوز آشنا شد و کمودور قدیمی خود را که با Basic 0.2 کار میکرد در انباری جای داد(یادش بخیر..!!!)...در۱۳ سالگی به دلیل خراب بودن زنگ از دیوار بالا رفتن را آموخت ولی اولین بار پایین افتاد ولی فقط دستش ضرب دید...همچنین یک بار وقتی مادرش خانه نبود و در قفل بود از دیوار به دلیل احتیاج به دسکت بوت ویندوز۹۸ از بالاکن به پشت بام همسایه بقلی پرید و پس از آویزان شدن و پایین آمدن به سختی از دیوار به پاساژ هدیه واقع در میدان فطمی رفت(۷ تا Lives دارد ۳تا Continue سلامتیش هم ۸۰ تا از ۱۰۰ تاست)در آن زمان توانست پس از سالها رنج یک PSone بخرد...در ۱۴ سالگی یک اتفاق ناگوار برایش رخ داد(نگم بهتره.خودم گریم میگیره)...در ۱۵ سالگی به هنرستان کامپیوتر رفت(پاسکال و Qbasic شد ۱۷)...در ۱۶ سالگی(در آن زمان با دانیال مجید علیرضا شمسک و میلاد دوست شد...دم همشون گرم) هنرستان خود را عوض کرد و به هنرستان انقلاب اسلامی واقع در بالای اطاعتی در مرزداران فارق التحصیل شد(البته در شهریور)در همان زمان توانست یک PS2 بخرد و تمام کراشهای PS2 و PSone را تمام کند.همچنین استاد بازی سونیک محسوب شد و توانست تمام سونیک های دنیا به غیر از Sonic Adventure2 و Sonic Rush را به اتمام برساند(نصفیش را Emulate کرد)...در ۱۷ سالگی دفترچه علمی-کاربردی فرستاد ولی چون در ترم دوم معدل بالاتری می خواهد قبول نشد...در ۱۸ سالگی(که همین در همین زمانه)دچار بد شانسی شد خوفناکی شد.او در علمی-کاربردی واحد فرهنگ و هنر قبول شد ولی به دلیل نداشتن کارت معافیت از سربازی یا کارت پایان خدمت موفق به ثبت نام نشد.بنابرین تصمیم گرفت برای دانشگاه آزاد بخواند...او در ۱۶شهریور سال ۱۳۸۶توانست کنکور خود را با موفقیت پشت سر بگزارد...او در دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر قبول شد...

پایان

نظرات 1 + ارسال نظر
بوسه چهارشنبه 7 شهریور 1386 ساعت 01:31 ق.ظ http://www.bose.blogsky.com

سلام
امید وارم حالت خوب باشه.
وبلاگ خیلی خوبی داری عزیزم
************************
از عاشقی، به رنگ تمنا خسته ام
از آسمان آبی دنیا خسته ام
امروز را به دست غریبه ها سپرده ام
از زل زدن به صورت فردا خسته ام
سرگشته تر ز خود به دنیا ندیده ام
از روی این جماعت شیدا خسته ام
شادی دگر ز عالم ما رخت بر بسته است
از سر زدن به عالم سودا خسته ام
***********************************
موفق و سر بلند باشی دوست قشنگتر از گلم
عیدت هم راستی مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــ.

از شعر قشنگت ممنون...شعرات واقعا بی نظیرن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد