ماجراهای یه پسر بازی خور

ماجراهای یه پسر بازی خور

هر کی دوست داره بیاد تو...۴کرشم هستیم دربست
ماجراهای یه پسر بازی خور

ماجراهای یه پسر بازی خور

هر کی دوست داره بیاد تو...۴کرشم هستیم دربست

ترم اول

روز اول مثل بچه دبستانی ها کیفم رو برداشتم رفتم سر ریاضی پیش...ساعت ۶:۳۰ تا ۸ کلاس داشتم...رفتم سر کلاس... 

داشتم سکته می کردم...آخه همه از من حداقل ۳تا ۴ سال بزرگتر بودن....خلاصه کلاس تموم شد...منم روز کلاسمو عوض کردم ... حداقل تو بیشتر هم سن خودم بودن... 

 

روزها دنبال رباتیک گشتم تا پس از سالها گشت و گذار پیداش کردم...استاد قاسمی...کسی که منو با میکروکنترولر آشنا کرد...من با آقای کاویانی اوایل کار میکردم...قرار بود Iran Open 2008 شرکت کنیم...ولی ... همشون رفتن...من موندمو استاد قاسمی... 

 

دوستایی پیدا کردم...محمدرضا * ۶ - وحید - علی فری - رامکال - مهرداد - خوب بود... 

 

درسهام : ریاضی پیش - مبانی مهندسی نرم افزار- سیستم عامل - برنامه سازی ۱ - زبان پیش - فیزیک پیش - شیوه ارائه - فارسی -  

 

ترم خیلی خوبی بود...فاز داد 

 

به امید دیدار

سلامی دیگر

سلام....ببخشید از اینکه غایب بودم...تا چند وقت دیگه داستانهای منو دانشگاه رو می خونین....

قربان همه ی شما...

ESI

عید شما مبارک

با سلام خدمت هم مهینان و مسلمانان گرامی...عید همگی تان مبارک امیدوارم که سال خوبی را در پیش داشته باشید...